قرائت دعای فرج توسط امام خامنه ای

دانلود

اربعين؛ موجب بيداري مردم شده است

اربعين؛ موجب بيداري مردم شده است

شاره: آنچه در ذيل آمده گفت و گوي آيت الله ملكوتي از مراجع تقليد با خبرگزاري فارس پيرامون اربعين حسيني است كه خلاصه اي از آن تقديم مي شود.

زيارت اربعين علامت ايمان
امام حسن عسكري(ع) مي فرمايد: علامت ايمان پنج چيز است: اولين علامت 51 ركعت نماز است كه هفده ركعت از آن، نمازهاي واجب و بقيه نوافل يوميه بوده و دومين علامت از علائم ايمان، «زيارت اربعين» است. سه نشانه ديگر ايمان؛ «انگشتر بر دست راست نهادن»، «پيشاني را به هنگام سجده بر خاك گذاردن» و «بسم الله الرحمن الرحيم را در نماز بلند گفتن» است. اين زيارت اربعين را بعضي ها طور ديگر معنا كرده اند، مثلاً گفته اند يعني «زيارت چهل مومن» اما مشهور و صحيح اين است كه مراد روايت، زيارت اربعين اباعبدالله الحسين(ع) است.
اربعين حسيني(ع) آغازگر اربعين هاي ديگر
سنت برگزاري مراسم اربعين پس از عاشورا بنا شده است، پيش از اربعين حسيني، براي كساني كه شهيد شده يا از دنيا رفته بودند اربعين نمي گرفتند، چه در زمان رسول الله(ص) و چه بعد از ايشان، مثلاً براي پيامبر(ص) يا اميرالمومنين(ع) در روايات و تاريخ نقل نشده كه اربعين گرفته باشند، اما بعد از واقعه كربلا در ميان مسلمانان و به خصوص شيعيان، چهل روز احترام نگه داشتن متعارف شد و مردم، چهل روز احترام از دنيا رفته را مراعات مي كنند. البته اين سنت تنها در شيعه نيست بلكه در ميان مذاهب و ملل ديگر نيز اين مطلب متعارف شده است.
اما در مورد ابا عبدالله الحسين(ع) اربعين اهميت ويچچژه اي دارد، به خصوص در عراق كه شيعه، سني و حتي باديه نشين ها به زيارت سيدالشهداء(ع) مي روند و بنده خودم ديدم كه اهل تسنن هم براي اين زيارت مي آيند.
بايد ببينيم علت اهتمام به زيارت اربعين چيست كه حتي از علايم ايمان شمرده شده است. اهل بيت(عليهم السلام) به شهادت اباعبدالله الحسين(ص) در تمام مناسبت ها اهتمام خاصي داشتند كه اين نشأت گرفته از خود قيام حضرت سيدالشهداء(ع) است.
دشمني بني اميه با اسلام
بعد از رحلت پيامبر اكرم(ص) قضايا و اتفاقات به نحوي پشت سر هم واقع مي شد تا زمام امور اسلام و مسلمين به دست كساني افتد كه از صدر اسلام با آن مخالف بودند.
عمده ترين دشمن اسلام و پيامبر اكرم(ص) بني اميه بود. جنگ هايي كه در حيات پيامبر اكرم(ص) واقع شد. معمولاً يك طرفش بني اميه قرار داشت و پرچم مخالفت با اسلام در همه جنگ ها از بدر و احد و غيره، دست بني اميه بود.
بعد از رحلت پيغمبر(ص) همان كساني كه مخالف اسلام و پيامبر(ص) بودند، زمام امور مسلمين را به دست گرفتند. در شورايي كه خليفه دوم براي خلافت تشكيل داد قضيه را به نحوي مطرح كردند كه حضرت امير(ع) نمي توانست آن شرايط را بپذيرد، چرا كه رفتار و كردار اميرالمومنين علي(ع) به گونه اي بود كه در آن مكر و حيله و نيرنگ جايگاهي نداشت و همواره گفتار و عملكرد ايشان واقعيت را نشان مي داد.
در زمان امام حسن مجتبي(ع)، ايشان با قرارداد صلح، معاويه را به شكلي مديريت كرد كه وي نتواند خلاف قوانين اسلام عمل كند، بدين ترتيب كه حضرت شرط كرد معاويه طبق قرآن، عمل كند و بعد از خود خليفه اي تعيين نكند و همچنين معاويه را با عنوان امير اسلام، مديريت كرد تا نتواند كاري عليه اسلام انجام دهد و ايجاد انحراف بكند، چرا كه اگر خلافي از او ظاهر مي شد همه مي گفتند تو چگونه خليفه مسلمين و رهبر آنان هستي در حالي كه خودت كار خلاف انجام مي دهي؟ يا مي گفتند مگر شرط نكرده بودي كه همواره مطابق «كتاب الله» رفتار كني؟
اما يزيد، پايبند اينها نبود و مي خواست جاهليت قبل از اسلام را علني بازگرداند و اين باعث شد كه اباعبدالله الحسين(ع) قيام كرده و در مقابل اين فكر، بايستد. زيرا آنها مي خواستند اهداف قبل از اسلام خود را پياده كنند و وظيفه حضرت اباعبدالله(ع) - به عنوان امام و حافظ دين و شريعت- اين بود كه در مقابل آنها قيام كرده و زحمات رسول الله(ص) را حفظ كند.
راهكار امام حسين(ع) براي حفظ اسلام
دو راه براي حفظ تلاش ها و زحمات پيامبر اكرم(ص) وجود داشت، يكي؛ اينكه امام حسين(ع)، رهبري بني اميه را از دست آنها بگيرد، يعني با آنها مبارزه كرده و حكومت شان را ساقط كند. اين كار قدرت زيادي مي خواست، نيرو و ابزار فراواني را مي طلبيد، در حالي كه حضرت حسين(ع) چنين نيرو و ابزاري نداشت، بلكه ابزار و نيروي انساني امام(ع)، تنها همان 72 نفري بود كه در كربلا حاضر شدند.
راه دوم اين بود كه مردم را بيدار كند، همچنان كه پيرو راستين وي در عصر حاضر يعني امام خميني(ره) الگوي خود را نهضت كربلا قرار داد، چرا كه نيرو و امكانات لازم براي مبارزه با طاغوت را به طور مستقيم در اختيار نداشت و لذا با حركت خود، مردم را بيدار كرد و پرواضح است كه در مقابل حركت مردمي، هيچ قدرتي نمي تواند بايستد.
«شهادت» و «اسارت» براي بيداري مردم
واقعيت اين بود كه تنها راه براي بيدار كردن آنان، شهادت و خون بود، يعني راه بيدار كردن مردم همان بود كه امام(ع) در كربلا انجام داد. از شهادت كودك شش ماهه گرفته تا اسيري خاندان مطهرش.
وقتي ابن عباس(ره) به امام(ع) عرض مي كند اهل بيت(عليهم السلام) خود را كجا مي بري؟ و چرا آنان را هم به همراه خود مي بري؟ امام(ع) در جواب مي فرمايد: خداوند خواسته است كه آنها اسير شوند.
اگر اسرا نبودند و تبليغ و افشاگري آنان نبود كربلا در كربلا مي ماند و دشمنان اهل بيت(عليهم السلام) با گرداندن اسرا، ريشه خود را خشكاندند.لذا اهتمام ائمه ما بر اربعين حسيني(ع) و پاسداشت آن، به اين خاطر است كه مردم را بيدار كنند تا آنها هدف حضرت امام حسين(ع) را در مبارزه با ظالم و طاغوت استمرار بخشيده و همواره پيرو اسلام حقيقي باشند. اربعين حسيني از سال 61 هجري تا به حال ادامه يافته و هر سال زنده تر مي شود.
ماجراي زيارت جابر
شخصي به نام «عطيه» نقل كرده كه همراه با «جابر بن عبدالله انصاري» براي زيارت قبر امام حسين(ع) حركت كرديم؛ وقتي به كربلا رسيديم، جابر وارد فرات شد و غسل (زيارت) كرد؛ آنگاه لنگي بر كمر بست و حوله اي بر دوش انداخت و سپس خود را خوشبو نمود و به سمت قبر امام(ع) حركت كرد.
هنگام حركت ذكر مي گفت، تا آنكه به قبر نزديك شديم، به من گفت: دستم را روي قبر بگذار، هنگامي كه دستش را روي قبر گذاشتم، جابر بيهوش بر روي قبر افتاد، من آب به صورت جابر پاشيدم تا به هوش آمد. آنگاه سه بار صدا زد «يا حسين» و ادامه داد: «حَبـيـبُ لايُجيـبُ حَبـيـبَـهُ»؛ آيا دوست، پاسخ دوستش را نمي دهد؟!
سپس با خودش گفت: «چگونه پاسخت را بدهد، در حالي كه ميان خون آغشته شده و بين بدن و سرش جدايي افتاده است؟»
سپس بر حضرت و اجدادش سلام داد و چشمش را به اطراف قبر گردانيد و سلامي هم به ساير شهداي كربلا فرستاد.
آنگاه گفت: «سوگند به خدايي كه محمد را به حق براي پيامبري برانگيخت، ما با شما شهيدان در راهي كه وارد شده ايد، شريكيم!»
«عطيه» با شگفتي پرسيد: «چگونه ما شريك (رزم و شهادت) آنها هستيم، با آن كه نه فراز و نشيبي را پيموديم و نه شمشيري زديم، درحالي كه اينان، ميان سرها و بدن هاي شان جدايي افتاد و فرزندان شان يتيم شدند و زنان شان بي شوهر؟»
جابر پاسخ داد: از حبيبم رسول خدا شنيدم كه مي فرمود: «هركس گروهي را دوست داشته باشد در قيامت با آنان محشور خواهد شد و هر كس عمل گروهي را دوست داشته باشد، در عمل آنها شريك است.» سوگند به خدايي كه محمد را به حق براي رسالت برانگيخت، نيت و خواسته من و يارانم، بر همان مسيري است كه حسين و يارانش پيموده اند.